افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

یه دل میگه برم ،برم .یه دل میگه نرم

تردید دارم

یه دل میگه برم دوباره سرکار

یه دل میگه نرو

یه سرش پول هست که شدید بهش احتیاج دارم

یه سرش خودم و درمان خودم و فندق هست

جلسات مشاوره م داره پیش میره

و همین طور مال فندق

پولش رو دیگه دارم به سختی و با فروش طلاها

و زدن از مخارج روزانه تامین میکنم

اگر نرم سرکار بهتر وقت دارم ،تمارین رو انجام بدم و کار کنم ولی خوب از نظر مالی در مضیقه هستم و فندق هم خیلی احتیاج داره که من باشم کنارش .

از اون ور هم سر کار رفتن یه خورده از مسائل مالی رو حل میکنه ولی خوب مطمئنا از نظر روانی فشار بدی میاره به هر دوتامون

فعلا که نمیرم سر کار و میخوام تا جایی که میشه با صرفه جویی هزینه های درمانی مون رو پوشش بدم ولی واقعا سخته

از میوه نخریدن تا هر چیزی که فکر کنید بشه نخرید و زندگی کرد.

امیدوارم این جلسات به یه نتیجه ای برسه.

یعنی واقعا امید دارم به پایان خوش این ماجرا.

ولی خوب فعلا تو روزای سختش هستیم.

خواستم مرغی شوم.

عرضم به حضورتون که پریدن که پریدیم ولی در حال حاضر کمی مثل خر در گل گیر کردیم!

چقدر همه چیز به پول احتیاج داره و ما پولامون تمام شده!

تعرفه های مشاوره تغییرات خفنی کرده

البته همون موقع هم خفن بود،خفن تر هم شد.

قرص هام رو هم میخورم

خدا رو شکر

ملالی نیست

جز پول :-))))))

-----

تیتر رو به یاد این شعر فروغ نوشتم

"می‌خواستم که شعله شوم سرکشی کنم

 مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر "

کاملش رو از اینجا بخونید

حالا اون که میخواست شعله بشه،شد مرغ

من که فقط میخواستم بپرم و یه مرغی باشم چی؟

برم سقف آرزوهامو بردارم !

"