بهترشدن؟

خوب نگاه میکنم انگار یه قرن هست که ننوشتم.یه خورده کار و بار شلوغ شد خودم هم یه خورده به هم ریخته م.اما روزها که میرم بیرون و ردپای بهار رو میبینم واقعا خوشحال میشم

 به خودم امید میدم که نگاه کن قرنهاست فصل ها میگذرن و میان و میرن.روزهای سخت و خوب هم همینطوری میچرخند.

از کار و بار بگم که میگذره.

یه کشفهای جدیدی در مسیر موفقیت کشف کردم

بعضی وقتا درک ساختارهای ذهنی ما و مدیریتشون برامون سخت میشه.خیلی راهکارهای روانشناسی و مشاوره ای هست که میتونه کمک کننده باشه.به نظرم البته شاید برای همه موضوعیت و ضروریت نداشته باشه.بعضی افراد شاید خود نظم دهنده یا با ثبات باشن.من متاسفانه اینطور نیستم به خاطر همین استفاده از این ابزارها خیلی برای نظم دادن به زندگیم  حیاتی هستن.

البته یه نسخه ی خیلی خوب و جامع حتی برای خودم پیدا نکردم تا حالا و دارم آزمایش و خطا میکنم.مثلا برنامه ریزی و نوشتن برنامه و کارهای روزانه.جند مدل پلنر و دفتر برنامه ریزی امتحان کردم و دیدم با مدل های ساده خیلی راحتترم(نه گلی گلی و رنگی)و اونایی که ساختار انعطاف پذیرتری دارن.بعد دیدم برام روی برگه نوشان و اینکه دائم بذارمش جلوی چشمم خیلی بهتره.این شد که برگه هارو پرینت میکنم و روش برنامه م رو مینویسم.

یادمه توی دوران دبیرستان که از دفتر برنامه ریزی قلم جی استفاده میکردم اولین بار سیستم برعکس دفترچه توجهم رو حلب کرد.میگفت ما همش از آخر به اول برنامه میریزیم مثلا ساعت ۸ پا میشم از ۹ تا ۱۰ ریاضی میخونم از ۱۰ تا ۱۲ عربی و همین طور الی آخر

ما بدون توجه به چیزی که الان هستیم و توانی که داریم شرع به برنامه ریختن میکنیم.توی این دفتر شما قرار نیست برنامه بریزید که چه کار بکنید بلکه وقتی کاراتون   رو کردین ساعت مطالعه تون رو ثبت میکنید.اول که یه شناخت از خودتون به دست میارید که چقدر میخونید چقدر میخوابید چقدر تلویزیون نگاه میکنید.بعد که اینا رو برای یه مدت یادداشت کردین انگیزه میشه براتون که بیشترش کنید.

حرف از برناه ریزی زیاده

حرف حال و دل خودم هم زیاده بقیه ش برای پست بعدی