یه چیزی رو روز مادر دیدم ،میخواستم درموردش حرف بزنم وقت نشد.
یه برشی بود از برندگان اسکار فکر کنم که موقع جایزه گرفتن
اکثرا از مادرشون تشکر میکردنیکیشو یادمه گفت.ممنون مامان و با گریه گفت تو به خاطر من خیلی از آرزو های خودتو قربانی کردی
من فمینیستی نمیخوامحرف بزنم
حوصله ی جر و بحث هم ندارم فقط از نظر عاطفی میخوام بگم
از نظر خودم که یه مادرم
به نظرم قربانی کردن نیست
و بعدا منتی بر سر بچه منیست
اونم حتی لزومینداره از من تشکر کنه بعدا بابتش که البته اگه بکنه کار خوبی کرده
بحث سر یه مدل عشق ورزیدن و دوست داشتنه
من دوستت دارم من عاشقتمو من تشخیص میدم این کار رو بکنم
مثلا از کارم از پیشرفت شغلیم یا از یه سری خواسته هام چشم پوشی کنم
چون تو رو دوست دارم
و همین دوست داشتن برام یه دلیل منطقی و کافیه
(خودم بنا به دلایلی شرایط ترک کارم رو ندارم ولی اگر به خاطر فندق هم این کار رو میکردم هیچ قربانی کردنی درش نمیدیدم)
دوستتون دارم مادرا
دوست دارم فندق کوچولوی من
ببخش که نمیتونم پیشت باشم
خوب این حس قربانی شدن روتا تابچه ا زیر 12سال داشتن نداشتم اما الان که بزرگ شدن و سعی کردم همه کاری براشون بکنم وبی نهایت از خودم وارزوهام گذشتم داره توذهنم پررنگ میشه ولی به خودم نهیب میزنم که اونها گناهی ندارند تو بامیل خودت اونا رو به این دنیا اوردی
ان شالله که سایه ت سالهای سال بالای سر بچه هات باشه.
من دوست دارم بعدا با حسرت اینکه من از خودم گذشتم رو به رو بشم تا اینکه الان با عذاب وجدان اینکه چرا این بچه رو ول میکنم زندگی کنم
چرا من نمیتونم این کار لعنتی رو بذارم کنار
اه