افق بهبود
میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود
میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوستهدرباره من
اینجا حکایت روزهای من است برای رسیدن به افق آرزوهایم.برای بهترشدن.
ادامه...
پیوندها
- دکتر ربولی خاطرات یک پزشک
- لذت کمتر داشتن
- یک عدد مامان
- اهدا عضو
- ترجمان علوم انسانی و ترجمه
- ابر ارغوانی وای باران،باران،(امان از عکس هاش؛-))
- سایت شعبانعلی ازهمه چیز
- یه زن فک کنم خوشبخت که خودشه،خودِ خودش نگار بانو
- زن کویر یه خانم بیش فعال
- مبارزه با کودک آزاری وبلاگ تجاوز ممنوع
- یادداشت های یک خانم مهندس
- زیر آسمان خدا
- هجرت نوشته ها
دسته ها
ابر برجسب
کار بارداری بیکاری مادرانه افق بهبود چطور کار پیدا کنم کسی درکم نمیکنه مهارت شیر مادر کتاب خوب فست فود ترک عادت مادر شاغل کرونا سلامتیجدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- اردیبهشت 1403 2
- فروردین 1403 2
- اسفند 1402 2
- بهمن 1402 1
- دی 1402 2
- آذر 1402 5
- آبان 1402 6
- مهر 1402 2
- شهریور 1402 1
- مرداد 1402 2
- تیر 1402 4
- خرداد 1402 3
- اردیبهشت 1402 2
- فروردین 1402 1
- اسفند 1401 1
- بهمن 1401 1
- دی 1401 2
- آذر 1401 3
- آبان 1401 1
- مهر 1401 1
- شهریور 1401 1
- مرداد 1401 3
- تیر 1401 3
- خرداد 1401 2
- فروردین 1401 3
- اسفند 1400 3
- بهمن 1400 4
- دی 1400 5
- آذر 1400 6
- آبان 1400 6
- مهر 1400 7
- شهریور 1400 13
- مرداد 1400 9
- تیر 1400 4
- خرداد 1400 5
- اردیبهشت 1400 8
- فروردین 1400 5
- اسفند 1399 11
- بهمن 1399 9
- دی 1399 4
- آذر 1399 11
- آبان 1399 12
- مهر 1399 7
- شهریور 1399 10
- مرداد 1399 9
- تیر 1399 6
- خرداد 1399 7
- اردیبهشت 1399 5
- فروردین 1399 4
- اسفند 1398 5
- بهمن 1398 3
- دی 1398 6
- آذر 1398 2
- آبان 1398 1
- مهر 1398 5
- شهریور 1398 4
- مرداد 1398 2
- تیر 1398 4
- خرداد 1398 3
- اردیبهشت 1398 4
- فروردین 1398 2
- اسفند 1397 5
- بهمن 1397 1
- دی 1397 3
- آذر 1397 3
- آبان 1397 5
- مهر 1397 2
- شهریور 1397 2
- مرداد 1397 4
- تیر 1397 4
- خرداد 1397 8
- اردیبهشت 1397 7
- فروردین 1397 8
- اسفند 1396 8
- بهمن 1396 8
- دی 1396 12
- آذر 1396 9
- آبان 1396 9
- مهر 1396 12
- شهریور 1396 7
- مرداد 1396 12
- تیر 1396 9
- خرداد 1396 9
- اردیبهشت 1396 7
- فروردین 1396 1
جستجو
در نقد کتابهایی که قرار نبود بخرم
خوب این یاداشت رو در آستانه ی شروع کتاب جدیدی از آنا گاوالدا میخوام بنویسم ولی قبلش یه جریانی رو باید تعریف کنم اصلا منو
چه به کتابخونی قرار بود تو این وانفسای اقتصادی کتاب نخرم (فست فود رو موفق شدم حذف کنم ولی خوب کتاب هنوز نه)آها اون جریان
دوست دارم نظرتونو بدونم در باره ی کار این دختر خانم
خوب یه دختر خانم زیبا و برازنده که پدرشون با نام نیک و بدون ثروت چندانی فوت میکنند به همراه نامزدش و مادرش راهی سفر میشن قراره زندگیشونو در جای جدیدی آغاز کنند.همونطور که گفتم دخترمون خیلی پولدار نبودن ولی خوب با بزرگان نشست و برخاست داشتن و پدرش خوشنام بوده و همین یه طورایی زمینه ساز خواستگاری و نامزدی با یه تاجر بسیار پولدار میشه.خلاصه بانوی قصه ی ما در جریان سفر با جوان دیگری (فقیر بوده) آشنا میشه ومیفهه علاقه ای به نامزد خودش نداره.خلاصه با اینکه مادرش یاداوری میکنه بهش که پدرت هیچی برای ما به ارث نذاشته و مجبور میکنی منو برم خیاطی و نکن،سر کار خانم روابطش رو با اون پسر ادامه میده و خوب نامزدشو هم داشته.
در نهایت در جای پرت و پلایی آن کار دیگر میکنند و سر کار خانم از پسر فقیر باردار میشه،ولی یکباره وسیلی نقلیه شون تصادف میشه و پسر فقیر کشته میشه لیکن سر کار خانم زنده میماند و به زندگی خود ادامه میدهند.
من به نظرم کار سر کار خانم صحیح نبوده.هر چند که پسر فقیر رو دوست داشته میتونسته قبل از هر کاری با نامزد محترم یا نامحترم خودش خداحافظی کنه بعد راه قلبشو بره.
منتهی فکر نکنم همه همچین عقیده ای داشته باشن.
چون این داستان فیلم تایتانیک هست از یه زاویه دیگه. ولی خوب ما بیشتر با سر کار خانم و پسر فقیر همدردی میکنیم.و اخلاق لا به لای همدردیمون گم میشه
داستان آنا گاوالدا رو هم بعد میگم خیلی طولانی شد
سلام
مامانِ فندوق
منو یادت هست؟
هر 6 ماه یک بار میام وبلاگت!!
من در تمام داستان داشتم به اون دختره به عنوان خائن نگاه میکردم و اصلا همدردی باهاش نکردم
ولی خط های آخر که گفتی داستان تایتانیک ! دوزاریم افتاد!
عالی بود
ولی تو فیلم تایتانیک اصلا به خیانت فکر نمیکنیم
فیلم یه طوری ما رو جلو میبره که خیلی براشون دل می سوزونیم
سلام
مرسی از اینکه به وبلاگم سر می زنی و واسم کامنت می گذاری
ممنون که تو هم میخوای دنیا رو خوب کنی از خوبی خودت
سلام.
راستش من کلا با این جور روابط که توش بوی طمع، حسابرسی و منفعت شناسی میاد مخالفم.
اگر آدم (آدم) کسی رو دوست نداره و نمیخواد باید رابطه اش رو تموم کنه با طرف، بعد وارد یه رابطه ی دیگه بشه. اتفاقا به همین دلیل از تایتانیک اصلا خوشم نمیومد تا اونجا که دختر تصمیم قطعیش رو گرفت .
مگه ما خوشمون میاد کسی با ما این کار رو بکنه که خودمون با کس دیگه ای چنین کنیم؟
ولی اکثرا میخکوب فیلم میشن و این نکته رو فراموش میکنیم
خب، این فقط یک دلیل داره.
چون نامزد یا محبوب اول از نظر ما غایبه. فقط ازش اسمی برده شده. اما دلدار دوم و دلداده الآن متن داستان را تشکیل دادند. نویسنده یا فیلمنامه نویس ما رو با فضا سازیهاش به عمق علاقهء این دو برده و ما همدلی می کنیم.
وگرنه بدترین انتخابه که با ناتمام گذاشتن رابطه قبلی، رابطهء دوم سر بگیره و جلو بره.
خوب درسته ما با فضاسازی کاری بکنیم که چیزی که اخلاقا درست نیست جذاب واقع بشه؟
داستان ها همیشه سرچشمه از واقعیات دارند. این ممکنه خلی پیش بیاد و خب منهم فکر می کنم بهتره رابطه ای که خوشایند یا به صلاح بنظر نمیرسه تمام بشه بعد رابطه ای که دلخواهه شروع بشه.
اما نفهمیدم منظورت از نوشتن این پست این بود که شمه ای از هستهء داستان را بگی یا اینکه اون موضوع رابطه را برامون زیر سوال بردی؟
خوب چرا ما وقتی فیلم تایتانیک رو میبینیم اصلا همچین احساسی نداریم که درست اینه که رابطه ی قبلی تمام بشه بعد؟
نه خلاصه ی فیلم تایتانیک و از این زاویه گفتم.داستان کتاب آنا گاوالدا رو هم سر فرصت میگم
منم با نظر شما موافقم میتونست زودتر به رابطه با نامزدش پایان بده
ولی ما فیلم رو نگاه میکنیم به این فکر نمیکنیم
انگار جادوی تصاویر ما رو با خودمون میبره که فقط به خوشی شون لبخند بزنیم