افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

لبخند مونالیزا ۲

بعله داشتم قصه ی 

 فیلمی رو میگفتم که شکر خدا نه اسمش رو یادمه نه اسم شخصیتاشو نه اسم بازیگراشو

بله مادام کوری نوجوان رفت مدرسه اقدس خانم تا سر از رشته ی ظریف بین پاتیناژ و فیزیک در بیاره و دامنی پر کند از علم و به وصال هاروارد رسد.اما ای دل غافل که مثل حکایت سعدی بوی گلش چنان مست کرد که دامنش از دست برفت و یه دفعه به خودش اومد دید داره برای رقابت کشوری ؟ایالتی ؟همچون چیزی اماده میشه و فیزیک هاروارد  داره میره قاطی باقالی ها

اما مشکل این بود که کفش مناسب برای روز اسکیت کفش مناسب نداشت

دور اول رو با یه کفش کهنه میره

دور دوم اقدس خانم وقتی همت و انگیزه شو میبینه ،یه کفش نو بهش میده

ولی در نهایت خراب میکنه و می افته

اینجاس که یه دختر دیگه بهش میگه این کفشا رو کی بهت داده که دور دوم بپوشی؟

میگه اقدس خانم

طرف میگه ساده ای ها !مگه نمیدونه باید کفش نو رو چند بار بپوشی بعد بیای تو رقابت اصلی ،طبیعیه که اقدس اینو بهت داده ،چون دور اول خوب رفتی ،اگه دورای دیگه رو همینطوری میرفتی از شراره دختر خودش جلو می افتادی و تو میرفتی مرحله یبعد

خلاصه

مادام کوری (نوجوان البته) عصبانی از دست اقدس خانم .بعد از اون همه پیچیوندن درس و مشق برای تمرین اسکیت. حالا با این کار اقدس خانم آرزوی قلبیش هم از دست داشت میرفت

...


نظرات 1 + ارسال نظر
دانشجو شنبه 23 اسفند 1399 ساعت 18:36 http://mywords97.blogfa.com

چه داستان عجیبی! واقعا قصه یک فیلم بود؟ نمونه اش در زندگی ما خیلی زیاده، آدمهایی که با این هدف به آدم کمک می کنن.

البته هنوز داستان ادامه داره ولی خوب کم نیستن ادمای اینطوری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد