افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

نوبت دکتر

روز جمعه فندق مریض بود برده بودیمش اورژانس ،وضعیتش بهتر نشده بود .باید میرفتم ویزیت دکتر اطفال.همون روز بلیط داشتیم   مطب نسبتا شلوغ بود ،منم مدام نگاهم به ساعت بود و تو فکر وضعیت فندق که اگه تکلیفم معلوم نشه چطوری برم

از منشی پرسیدم چند نفر جلوم هستن ،سه نفر بودن

گفتم بلیط دارم اگه ازشون بخوام جلوتر برم اشکال نداره گفت باشه اگه موافقت کردن مشکلی نیست

نفری که رفتم باهاش صحبت کنم یه اقایی بود با یه پسر ١٠-١٢ ساله بهش گفتم تب داره دخترم ،خودمم مسافرم بلیط دارم میشه جاتونو با من عوض کنید

گفت نه خانم من اگه تا نیم ساعت دیگه نرسم جایی ١٠ میلیون تومن ضرر میکنم.

دیگه نمیتونستم صبر کنم زنگ زدم یه مطب دیگه گفتم وضع و اوضاعم اینه گفت بیا اشکال نداره رات میندازم

حتی پول ویزیتم رو واینسادم  که پس بگیرم ،بدو بدو رفتم اون یکی مطب

رفتم دیدم فقط یکی قبل از من هست ،بهشون گفتم  گفتن باشه مشکلی نیست و منم خیلی تشکر کردم ، دیدم یه اقایی هم دم دره ،ظاهرا ویزیتور دارو بود،مریض که اومد بیرون گفتم برم،منشی گفت این آقا بره ، بعد شما !!!!!!

منو میگی کارد میزدی خونم در نمیومد ،

چاره ای نداشتم وایسادم 

بالاخره ویزیتور اومد بیرون و خانم منشی با کمال ارامش برگه ش هم مهر کرد بعد با ناز و عشوه به ما اجازه ورود دادن .  به هر بدبختی بود ویزیت شدیم و بعد داروخانه و دارو و از بس عجله داشتم برای داخل کوچه هم تاکسی گرفتم تا دم در خونه

شکر خدا ،تاخیر خورده بود و ما تونستیم برسیم

بماند که چقدر حال فندق بد بود

خیلی حرص خوردم

خیلی عصبانی بودم

از  خودم به خاطر حال فندق ،از  حضورم در این شهر غریب دور دور

از  ان اقایی که اگه نیم ساعت دیگه نمیرسید ١٠ میلیون ضرر میکرد!

از ان ویزیتور دارویی

از منشی ها

لطفا یه خورده کمتر خودخواه باشیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد