افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

یلداستیزی

اعصاب ندارم ،سرزنشم نکنید فقط چند لحظه تامل کنید.  ما یلدایمان را بدون هندوانه یا کیک هندوانه ای یا ژله ی هندوانه ای سپری کردیم.شام هم نون پنیر سبزی خوردیم.حافظ هم نخواندیم.سفره هم نچیدیم با تزیین انار و جام شیشه ای.هیچ کار خاص یلدایی هم نکردیم دو سه  تا خانواده نسبتا ناقص بودیم(یکی از اعضایمان ان شب نبود) دور هم نشستیم و حرف زدیم و شب عادی و شادی را گذراندیم.

بگذریم که کلا من اعصاب ندارم و در دغدغه هاای اولیه زندگی ام و کار و بیکاری و اینها غرقم.قصد توهین به سنن دیرینه را هم ندارم   علاقه یا تنفر با ایران باستان هم در خودم نمی یابم (کلا تو حال روز این روزهای من بحثهای فلسفی این چنینی نمی گنجد) فقط سوال است برایم هندوانه از کی وارد این شب باستانی شده؟مطلقا در باورم نمی گنجد که این شب یلدایی ست که از عهد باستان برپا داشته میشده و ایرانیان ازn هزار سال پیش اول زمستان هندوانه میزدند زیر بغل و این طولانی ترین شب سال را با هم سر میکردند.بیشتر به نظرم ایده ی تجاری یک نفر در دوره ی معاصر بوده.وگرنه زمستان های قدیم کجا و هندوانه کجا! مثلا از ترانزیت جاده ی ابریشم هندوانه با اسب های تندرو به اقصی نقاط کشور می رسیده که این شب بدون نماد مهمش بر مردم نگذرد؟؟؟کوتاه بیاین از این نمادها بابا.البته رطب خورده کی منع رطب کند مادر این جانب تعریف میکند که همین نگارنده ی یلدا ستیز یک سال در دوران کودکی چنان برای هندوانه ی شب یلدا گریه سر دادم که نگو و نپرس.حالا شدم هندوانه ستیز!

دیگر حرفی ندارم با این کارنامه ی سیاهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد