افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

شرمنده ولی بُریدم

تا حالا اینقدر درگیر شمردن روزها و انتظار بودم که به آن طرف قضیه نگاه نکرده بودم  

 :به نه ماه یا به قولی چهل هفته خویشتن داری.حالا بماند که میگویند از سه ماه قبلش هم باید إل کنید و بل کنید.باز هم بماند برای ما بخشی از این روزها در بی خبری و خوش خوشانی گذشت.پیش خودم میگویم آنهایی که ازسه ماه قبل شروع میکنند اوضاعشان چطور است ؟حتما خدا کاسه ی صبرشان را دیده وگرنه من که کاسه ی صبرم سرآمده.میگویند بعد که نگاه کنی به نظرت میرسد که خیلی زود گذشته اما من که این طور تصور نمیکنم.هر روزش اینقدر برایم کش آمده که واقعا از همه چیز بریدم حتی سیستم غذایی و برنامه های سلامتی و اینها.احساس کردم حساسیت نشان دادن و زیاد درگیر آنها بودن بیشتر بهم استرس وارد میکند تا ارامش و تسلی خاطر.

خوب چه کنم،نمیدانم شاید آهسته و پیوسته نرفتم یا مصمم نبودم یا هزار تا چیز دیگر.علی الحساب فقط میدانم بریده ام،همین.شاید وقتی دیگر آغازی دیگر.

دوست دارم هر چه زودتر این انتظار به سر بیاد و فندق مان را رویت کنیم.

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت 09:26

اخی منم یه جورایی اینجوری بودم
میرفتم پارک میدیدم بچه ها دارن بازی میکنند میگفتم کی جگر گوشه من بازی میکنه
همیشه به پسرم میگم
میگم تو یک فرشته ای که خدا به من داده
خدا دید من تنهام گفت یه فرشته میدم بهت تا لذت دنیا رو داشته باشی
انشاءالله که بچه هامون هم صالح باشند هم سالم

ممنون لیلی جان
ان شاءالله که همین طور باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد