با معرفی دکتر مغی ،دکتر چشم پزشک ٢ در بین وقتهای بسیار پرش ما را در بیمارستان پذیرفت و ما در حالی که از استرس یکی دو ساعتی زودتر راهی بیمارستان شدیم منتظر ماندیم و منتظر ماندیم و منتظر ماندیم
از ساعتی که به ما گفتند گذشت و دکتر نیامد و ما در حین انتظار حتی یک لحظه هم درباره ی ms نیندیشیدیم . خیلی دور از ذهن بود.اخه چرا باید من ms داشته باشم؟و ما منتظر دکتری که نمی امد.تازه بعد از سه ساعت انتظار به ما اطلاع دادند که دکتر در گیر یک جراحی اورژانسی هستند و ما کمی اسوده خاطر تر به انتظارمان ادامه دادیم.باور کنید یک نقطه ی کوچک از دلیل منتظر بودن ،ادامه انتظار را برای ادم راحتتر میکند.خلاصه نمیدانم بعد از چند ساعت دکتر امد و ساعتی بعد از امدنش نوبت ما شد.نامه ی دکتر مغی را دید ،چشم و چال ما را هم بررسی نمود ،برگه های تست ها را هم مشاهده نمود و کم بود ما را از اتاقش به بیرون پرتاب کند و با همان صراحتی که دکتر ١گفت همین الان برید پیش دکتر نوکو کوکو (مغز و اعصاب) و خیلی اورژانسی برای ms دارو دریافت کنید،گفت خانم شما هیچی تون نیست و میتونید برید :-) احتمالا پیش خودش هم گفت خدایا چه مریض سرخوشی داریم ما تا گردن در مریض اورژانسی و جراحی و چه و چه غرقیم بعد این مریض خوشحال با چشمی که با عینک از چشم سالم هم بهتر میبیند پا شده اومده وقت ما رو گرفتهما هم از انجا زدیم بیرون
فکر میکنید حکایت ما تمام شد؟نه کماکان ادامه دارد
سلام
با جناب دکتر علوی کاملا موافقم
ممنون از نظرتون
خوب منم پاسخ نظر قبلی رو براتون ایضا میزنم
من خودم پزشکم هرگز پزشک شما چنین افکاری در ذهنش نیست مطمئنا با همه نیرو و توان علمیش به بیماری شما فکرمی کنه . براتون آرزوی سلامت و موفقیت دارم در نهایت تشخیص بیماری شما برعهده یک نورولوژیسته نه یک چشم پزشک . چشم پزشک فقط میتونه علایم چشمی بیماری رو تفسیر کنه . ممکن هست کسی مبتلا به ام اس باشه و درگیری چشمی نداشته باشه .
ان شالله که همیشه موفق و سلامت باشید
ممنون از نظر شما.نمیدونم چطور میتونم براتون توضیح بدم.همه ی این قضایا انگار مربوط به یک قرن پیش هست برای من.یه خورده وضعیتم روشنتر بشه میام مفصل توضیح میدم.