افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

دروغهای مادرانه

چند مدت پیش مادربزرگ زنگ زده بود و داشت تلفنی با مامان صحبت میکرد.در حین صحبت مامان چند تا "چشم" و "حتما" و "باشه" خیلی آشنا گفت و خداحافظی کرد.وقتی قطع کرد از مامان پرسیدم چی میگفت؟گفت:

  

ادامه مطلب ...

قدم های کوچک

انگار دو تا پست قبلی زیاد ناامیدکننده بودن برای روحیه دادن یه خورده باید خودمونو تحویل بگیریم.

بالاخره یه کارای مفیدی هم کردم فعلا حوزه ی تغذیه حوزه ی پیشرفتمون بوده کار و کاریابی که الویت اصلیم بود که از کنترل من خارجه.نمی دونم دست وزیر کاره که میگه شرط الزام به داشتن سابقه کار غیرقانونیه، دست وزیر اقتصاده، دست وزیر و نماینده و رییس جمهور و برنامه ریز مملکت و خلاصه هر کی که هست، دست من نیست .شاید بعد از اینکه مساله فلسفی نوین" اول کار بوده یا سابقه ی کار؟"حل شد من به یه شغلی رسیدم.فعلا که شکمم که دست خودمه رو کنترل میکنم.و اما قدم های کوچک من: 

ادامه مطلب ...

کارفرمای باعرضه

دارم فکر میکنم اگر کارفرمای این جانب یک ذره عرضه داشت تا حالا باید ششصدهزار بار بنده رو اخراج می نمود حالا که عمیق تر فکر کنم بیشتر از سر دلسوزی هست که منو نگه داشته البته منم براش دلم میسوزه که همچین کسی رو با این بهره وری پایین نگه داشته  

ادامه مطلب ...

شکست شگفت انگیز

خیلی کوتاه فقط باید بگم که شکست جانانه ای خوردم.این مدت که نبودم مشغول پس د ادن مهمانی ها بودم و به طرز زننده ای من هم جز اسرافکاران شدم.شرح و بسطش بماند برای بعد اما تا حدودی هم موفق شدم چون یه مدل غذا درست کردم و رسما هم کفتم در مهمانی و افطاری با دو مدل غذا شرکت نمیکنم.ولی خوب غذا زیاد اضافه امد که بابتش خیلی عذاب وجدان دارم.