گرما و غرغر کردن

هوا گرمه مگه نه؟آدم میره بیرن شرشر عرق میکنه و اعصابش خورد میشه.جایی خوندم که طی یه تحقیق علمی دانشمندا به این نتیجه رسیدن که بدلیل تاثیر گرما روی فعل و انفعالات شیمیایی بدن ،گرما میتونه باعث پرخاشگری بشه ¹

خیلی گرما بده مگه نه؟ولی من دیگه از پارسال تا حالا بابت گرما غر نمیزنم در حالی که واقعا شرشر عرق می ریزم و گرمم میشه.احساس پیشرفت عظیمی بهم دست داده ولی کارایی دیگه ای هست که میتونم جای غرزدن انجام بدم:
  اون توصیه های محترمانه که از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید تا کمتر آلودگی ایجاد بشه و گرمایش جهانی کنترل بشه به کنار،من همه ش به این فک میکنم که تموم میشه،من حتی اگه کل شبانه روز هم بیرون باشم ، بلاخره روز تموم میشه خورشید میره یه جای دیگه میتابه(فی الواقع ما میچرخیم ولی خوب فعلا نتیجه ش مهمه.)
به هر حال این فعلا ترک غرغر کردن اولین دستاورد من تو وبلاگ محسوب میشه و حسابی از این بابت مشعوفم از وقتی غرغر نمکنم اوضاعم بهتر شده.بردباری واقعا حالمو عوض کرده حتی بهتر کمکم کرده که بتونم مساله ها رو حل کنم.یا واقعا اگه غیرقابل حله باهاش راحتتر کنار بیام.البته انگار  old-fashion شدم چون تازگی انگار مد شده ادم خیلی برون ریز و خودمحور باشه.(اینجا کلمه ی خودمحور هیچ بار منفی ای نداره).من از رو عکسا پروفایلها یا بعضی نوشته ها توی نت میگم که مدام رو این تاکید دارن که "من هیچ اجباری ندارم به میل بقیه رفتار کنم"،یا اینکه" آدم باید خودش باشه و احساساتش رو بروز بده " و از این دست مسائل.البته من تا یه حدودی شو موافقم ولی فک کنم بعضی جاها دیگه اینقدرها هم کار شاقی نیست که انعطاف به خرج بدم.بقیه رو نمیدونم ولی خوب مواردی پیش اومده که از کوتاه اومدن احساس بهتری پیدا کردم بدون احساس ضعف.(البته صد در صد هم نیست.)دیگه هم بعدش غر نزدم و همینم باعث شده که حوصله م بیشتر بشه.قبلا ها مثل خروس جنگی به همه چی میپریدم اما حالا نه.الان هم اروم و راضیم..صبر صفت پسندیده ای هست با این تندروی ها حرومش نکنیم)
حضرت محمد (ص) فرمودند : نشانه انسان صبور در سه چیز است : ۱-اینکه کسل نمیشود ۲-دل تنگ نمیشود ۳-از پروردگارش شکایت نمیکند ، چرا که وقتی کسل شود ، حق را ضایع و تباه خواهد کرد ، و هنگامی که دلتنگ شد ، سپاسگذاری نمیکند و وقتی که از پروردگارش شکایت کند ، گناه خواهد کرد.  بحارالانوار جلد ۷۱ صفحه ۸۶ (منبع )
1-من این خبر چندسال قبل فک کنم از تو روزنامه خوندم ولی حافظه رو به اضمحلال رفته و یادم نمیاد اسم روزنامه چی بود اما اینجا و اینجا درموردش توضیح داده حالا دیگه نمیدونم چقد قابل استناده
پی نوشت:فک کن از غرغر نکردن به کجاها رسیدم
بعدا نوشت:نمیتونم ولی فک کنم باید به خودم قول بدم با گوشی چیزی ننویسم از هر خطی یه حرف اضافی دارم.