افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

انجامش دادم

همه ش منتظر بودم که انجامش بدم بعد در موردش حرف بزنم و امروز

 بالاخره انجامش دارم

یه درخواست مرخصی بدون حقوق دادم تا آخر سال

با توجه به قراردادم که تا آخر سال هست در مورد تمدید قراردادمو داشتن کار بعد از همه ی این اتفاقا و بحران های اقتصادی امید کمی دارم

خیلی تصمیم سختی بود

آدم مرفهی نیستم که بگم به پولاش احتیاج ندارم

واقعادبهش احتیاج دارم و میدونم با توجه به شرایط تورمی خیلی بیشتر هم بهش محتاج میشم

امیدچندانی  به پیدا کردن کار بعد از پشت سر گذاشتن این بحرانها هم ندارم چون اون روزایی که کرونا نبود اون وضع و اوضاع مثلا عادی بود کار نبود (کسایی که از اول با وبلاگ من بودن میدونن گه چقدر دنبال هر کار باربط و بی ربطی رفتم و به در بسته خوردم) الان که دیگه کل دنیا زیر و رو شده و نفس کشیدن هم سخته تا چه برسه به تولید و کار و کارافرینی.

من اصلا برام راحت نبود بنویسم چند وقته خیلی تقلا کردم ولی خوب انجامش دادم

خیلی به هم ریخته هستم .خیلی استرس دارم. روزی هزار فکر و سناریو برای خودم مرور میکنم که چی میشه و چی ممکنه بشه.مدام به فندق فکر میکنم به زندگی ش به زندگی مون به روزهای پیشرو.ولی به جایی نمیرسم

این چند سال سختی و تلخی کم نداشت ولی خدا بهم هدیه ی بزرگی داد که عاشقشم و الان فقط به خاط اونه که غصه میخورم.بین خواستنش و آینده ش و زنده نگه داشتنش در این روزها و در آینده در تقلا هستم

عاشقی سخته

به خاطر روزهای سختی که به اون میگذره سخته

به خاطر اینکه نمیدونی چه براش بکنی سخته

به خاطر اینکه نمیدونی بعدا میتونی براش چی پیش میاد سخته

به خاطر اینکه بعدا نمیدونی توضیحاتت رو چطوری بهش بگی سخته

فقط میخوای سعادتمند و رستگار باشی ولی اینکه خودت بمونی که خوشبختی و رستگاری چی هست سخته

شاید یه روزی اینجا رو به فندق نشون دادم

بهش بگم من چیزی از آینده نمیدونستم،گرفتاری هاچطور میشه،تا کجا پیش میره،هیچ‌تصوری از آینده ندارم ولی از الان تا همیشه میدونستم و میدونم خیلی دوستت دارم و به خاطر دوست داشتن توست که این کار اینقدر برای من سخت است

نظرات 2 + ارسال نظر
افق بهبود شنبه 1 مرداد 1401 ساعت 03:25

افق به خودش مینویسد:
دو سال بعد
۱.۵.۱۴۰۱ مینویسم که در اون مقطع بهترین کاری بود که کردم
حتی اگر این شغل فعلیم رو هم هیچ وقت بدست نمی اوردم ارزشش رو داشت
نمیدونم چرا نمیتونستم متن رو ویرایش کنم
برای یه مادر سرگردان مثل خودم گفتم این بعدا نوشت رو بنویسم

Baran پنج‌شنبه 10 مهر 1399 ساعت 12:34 https://haftaflakblue.blogsky.com/

مامان افقِ عزیزمعزیز همیشه عاشق

خداوند رو سپاس بابت این هدیه ی ارزشمند و گرانبها.به قول پدربزرگ ام فندق قیمت نداره
خدایا شکرت
خدایا شما خیلی بزرگ و بخشنده ای.لطفا ،خواهشا از استرس و فکر و خیال های مامان افق بکاه و هزاران هزار به آرامشش بیفزا و
به اتفاق عزیزان عزیزش همیشه سلامت و خوش و خرم،... نگاه دار اش باش

لطفا بهم ریخته نباشین.توکل کنید.امید داشته باشید.همین سر بارداری فندق کم استرس کشیدینیه وقتایی بی هوا یادتون می کنم.بعد پشت هم ،تو دل ام می گم،الهی شکر،الهی شکرت،الهی شکر

ممنون عزیزم
این دعاهای بی هوا حال ادم خوب میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد