مامان بالقوه

حسابی احساس خامی و بی تجربگی میکنم،اگر میشد تکلیف خودم رو با خودم میدونستم دیگه اینقدر خود درگیری و استرس نداشتم. 

قوی؟ضعیف؟طبیعی؟

نمیخواستم اینطور شود.هنوز در فکر راه و چاره برای رفتن سر کاری حتی نیمه وقت ،حتی بدون حقوق و مزایا بودم.اما 

برای بحرانهای گذشته،برای بحرانهای آینده ٣

الان که نگاه میکنم به خودم میگم اسم بحران درست بوده؟چون چیزایی که پشت سر گذاشتم الان خیلی ساده به نظرم می رسه

برای بحرانهای گذشته،برای بحرانهای آینده 2

صبح مواجه شدن با اولین فاز بحران پوچی به همراه یک لیست بلند بالای آزمایشات راهی شدیم.خوب یادم هست که ساعت4 صبح از جام بلند شده بودم 

برای بحران های گذشته،برای بحران های آینده.١

گفتنش الان کمی آسان به نظر میرسد اما همه ی روزهای قبل از هر کدامشان را یادم هست؛