چقدر ذهن ادم میتونه ادمو گول بزنه،وقتی میدونی یه کار خیلی مهم داری برای انجام دادن و کلی هم استرس انجام نشدن یا دیر یا ناقص انجام شدنشو داری بعد اون وقت ذهنت هی میگه نه الان استرس داری بیا یه کار دیگه انجام بده تا اروم شی بعد با روحیه ی خوب شروع کنی.و همین طور فرار میکنی و هیچ وقت حالت و روحیه ت انگار نمیخواد خوب شه که شروع کنی مثل قرص مسکنی که میخوری و میخوای درمان اصلیتو عقب بندازی.اون قرص مسکن ارومت که نمی کنه تازه بدترت هممیکنه چون میدونی کار اصلیت و داری عقب میندازی.حالا قصه ی گول خوردن این سری چی بود؟
ادامه مطلب ...دارم کارا و بارای عقب افتاده مو جمع و جور میکنم اولتیماتوم سه ماهه جواب نداد کافی نیست وقت کم اوردم برای کارهام .هر چند کار جدیدی رو شروع نکردم همون کارایی که میشد به موقع ش خیلی راحتتر انجامشون بدم حالا مثل غولای بی شاخ و دمی شدن که هر سری شونو که قطع میکنم یه سر دیگه در میارن و تموم نمیشن.هی میگم دیگه کارامو عقب نمیندازم خدایا از من بگذر دیگه ادم خوبی میشم و یه صدایی از کوچه پس کوچه های ذهنم میگه:توبه ی گرگ مرگه.خوب منم یه بار مردم.کافی نیست؟همین دو هفته پیش یکی از این کار و بارای عقب افتاده ام به اندازه ی همه ی عمرم دردسر درست کرد.حالا که یه بار به این سختی جریمه شدم دیگه نمیزارم تکرار بشه.فقط همین 2تا کار وحشتناک تموم بشه.دارم تلاشمو میکنم خدایا کمکم کن.
خداحافظ تنبلی .خداحافظ اهمال کاری.
تاریخ ارسال در وبلاگ قبلی: پنجشنبه 25 شهریور 1395