حالا که تقریبا مصمم شدم به خاطر فندق نرم سر کار یه جابه جایی نسبتا خفن
بهم پیشنهاد شدهرفتم تو ساختمونشون از بس همه چی شیک و پیک بود که آدم سرگیجه میگرفت
هر چند میدونم با توجه به سوابق قبلی احتمالا باید برم تو همون حوزه ی اعصاب خورد کن قبلی.یعنی ظاهرش شیکه ولی تهش همون کار درپیت خودم.
ولی بالاخره احتمالا یه خورده بهتره
حالا من میخواستم دیگه نرم سر کار ها!
خدایا چرا منو اینطوری امتحان میکنی؟
اونم تو این وضع و اوضاع اقتصادی.
اونم تو ابهام وضعیت فندق.
آخ
آخ
آخ
روزگار
سلام
خواننده جدیدتونم.
امیدوارم هر چه خیر و صلاحه همون براتون پبش بیاد .
لپ فندق رو هم از طرف من بکشید .
سلام
خوش امدید
موقعیت های عجیب زندگی همینان
حالا چکار می کنید؟ کار را قبول می کنید؟
کاش بتونم بر وسوسه م غلبه کنم و همین امروز یه استعفا نامه بنویسم
چون هر چی جلوتر میرم دست ودلم سست تر میشه
یهو دیدی گفتم باشه با کله میام!
کاش حداقل وضعیت فندقم یه خورده روشنتر میشد که فکر کنم سر کار نرفتنم یه کمکی بهش کرده
وگرنه خودم از خونه نشینی و بی پولی حسابی کلافه م