باورتون میشه به خاطر یه پوست نازک سرانگشت ممکنه تا چند سال اینده دیگه ادما نتونن بچه تولید کنن و کلا منقرض بشیم؟ حسابی با احتیاط بخونید و سعی کنی خودتون رو در برابر این مشکل رایج و بسیار فراگیر ایمن کنید
مشکل فراریاضتی ببرها
"لوزانف در ۱۸سالگی سفری دوساله را به قصد نمونهبرداری از ببرهای سیبری غربی و جنوبی آغاز کرد و ۵۰ ببر از جنگلهایی که اکنون در بلغارستان، اوکراین، رومانی، گرجستان، جمهوری آذربایجان، ایران، تاجیکستان و روسیه قرار دارند، صید کرد. بهعلاوه او چهار پلنگ برفی نیز در کوهستانهای مرتفع افغانستان و پاکستان شکار کرد و ۱۸ پلنگ نیز در این مناطق به چنگ آورد. او در پی سفر به خوزستان و فارس برای شکار شیر بود که پولش تمام شد و بدون شیر به بلغارستان بازگشت.
پرده اول: حتما میدانید که راهراههای بدن ببرها منحصربهفرد است؛ مثل اثر انگشت آدمها؛ یعنی نمیتوانید هیچ دو ببری را پیدا کنید که راهراههای بدن آنها مثل هم باشد. این منحصربهفردی، نهتنها میان ببرهای عصر حاضر، بلکه احتمالا میان ببرهای اعصار گذشته نیز وجود داشته است؛ یعنی از نظر احتمالات و ژنتیک، تفاوتی نمیکند ببری که قرار است راهراههای منحصربهفردی داشته باشد، الان به دنیا آمده باشد یا هزار سال پیش. منحصربهفرد، منحصربهفرد است؛ تکرارنشدنی و یکتا، درست مثل اثر انگشت آدمها.
با این مقدمه میخواهم شما را با تحقیقات ریاضیدانی بلغارستانی آشنا کنم به نام استونیکی لوزانف. او که در سال ۱۸۸۹ در صوفیه به دنیا آمده، در عنفوان جوانی؛ یعنی در سال ۱۹۱۹ بر اثر جراحاتی که در جنگ جهانی اول برداشته بود، درگذشت. تخصص لوزانف در محاسبات آماری و دنبالههای ریاضی بود و در همان معدود سالهایی که زیست، خدمات بزرگی به پیشرفت محاسبات آماری مرتبط با مجموعههای بینهایت بزرگ کرد. او موفق شد راهی ابداع کند تا بزرگی مجموعههای بختانه را محاسبه کند و بهاینترتیب احتمال هرکدام از حالات منحصربهفرد را در مجموعه مادر بسنجد و ازقضا کار او روی گستره مجموعه مادر انواع طرحهای بدن ببرها بود.
در آن سالها، گستره پراکندگی ببر سیبری از سمت غرب تا جنگلهای شرق اروپا و از جنوب تا جنگلهای مازندران میرسید. میدانید که ببر مازندران در حقیقت جمعیتی از ببر سیبری بود و شاید راز انقراض ببر مازندران، با تحقیقات لوزانف مرتبط باشد.
لوزانف در ۱۸سالگی سفری دوساله را به قصد نمونهبرداری از ببرهای سیبری غربی و جنوبی آغاز کرد و ۵۰ ببر از جنگلهایی که اکنون در بلغارستان، اوکراین، رومانی، گرجستان، جمهوری آذربایجان، ایران، تاجیکستان و روسیه قرار دارند، صید کرد. بهعلاوه او چهار پلنگ برفی نیز در کوهستانهای مرتفع افغانستان و پاکستان شکار کرد و ۱۸ پلنگ نیز در این مناطق به چنگ آورد. او در پی سفر به خوزستان و فارس برای شکار شیر بود که پولش تمام شد و بدون شیر به بلغارستان بازگشت.
اگر شیرهای خوزستان هم به چنگ او میافتاد، او دامنه مطالعاتش را از راهراههای ببر به خالخالهای متنوع روی بدن پلنگ و پلنگ برفی و بچه شیرها نیز گسترش میداد. شاید هم اگر جنگ جهانی اول به او امان میداد، این کار را نیز به پایان میرساند.
او در بلغارستان مشغول پیچیدهترین محاسباتی شد که تاکنون بشریت به خود دیده است. برخی عقیده دارند پیچیدگی محاسبات او متأثر از حس رقابتی بود که در آن سالها با آوازه تازهبرآمده اینشتین حس میکرد؛ اما نتیجه محاسبات او بسیار وحشتناکتر و فاجعهبارتر از برایند پژوهشهای اینشتین شد که سالها بعد به پروژه منهتن انجامید. او موفق شد دو عدد بسیار مهم را درباره ببرها محاسبه کند: تنوع کلی مجموعه مادر راهراههای ببرها و تنوع در زمانی راهراههای ببرهای عصر خودش. نتیجه این دو عدد سالها بعد با پژوهشهای ژنتیک و دیرینهشناسی تأیید شدند.
او به نحو دقیقی موفق شد نشان دهد ببرها حدود دو میلیون سال پیش الگوی راهراه پوست خود را به دست آوردهاند و با توجه به میانگین طول عمر ببرها، این الگو کمتر از دو میلیون سال ظرفیت ایجاد تنوع را دارد. به عبارت دیگر، ببرها به زودی منقرض خواهند شد؛ زیرا مجموعه مادر تنوع طرح راهراه پوست آنها رو به اتمام است. در این میان، جمعیت ببرهای سیبری که گستردهترین پراکنش و بیشترین تعداد را دارند، بیش از بقیه در معرض تهدید قرار دارد. انقراض ببر سیبری تنها چند سال پس از پژوهش لوزانف در محدوده غربی و جنوبی پراکنشاش، مهر تأییدی بر درستی نظریه این ریاضیدان و جانورشناس بزرگ بود.
پژوهشهای دیرینهشناسی و ژنتیک سالها بعد نشان داد نزدیکترین خویشاوند ببرها یا پلنگ برفی است که در این صورت آخرین نیای مشترک آنها دوونیم میلیون سال پیش زیسته است، یا ببر لانگدن (Panthera zdanskyi) که گونهای منقرضشده به اندازه پلنگ بوده و آخرین نیای مشترکش با ببر باید حدود دو میلیون سال پیش زیسته باشد.
تحقیقات لوزانف با آغاز جنگ جهانی اول و رشادتهایی که در جبههها نشان داد، متوقف شد. در آخرین سال جنگ جهانی اول، او بهشدت مجروح شد و تا یک سال پس از پایان جنگ نیز زنده ماند؛ اما سرانجام به دلیل عودکردن عفونت ناشی از جراحات شدید، درگذشت و پژوهشهای ارزشمند او نیز به ورطه فراموشی کشیده شد تا وقتی که ژنتیسینها و دیرینهشناسان موفق شدند با بررسی سنگوارههای ببر لانگدن، نشان دهند نزدیکترین خویشاوند ببر، گونهای گربهسان با الگوی پوست پلنگمانند بوده است.
در اینجا بود که نتیجه پژوهشهای لوزانف دوباره زنده شد و اکنون به گرایشی جدی در پژوهشهای تکاملی تبدیل شده است. در حقیقت شاید بتوان کاهش جمعیت ببرها را در سالهای اخیر اینگونه تعبیر کرد که با کاهش زادوولد، این حیوانات زیبا میکوشند آخرین رمقهای تنوع الگوی راهراه پوست خود را حفظ کنند و چند صباحی بیشتر روی زمین باقی بمانند. بهاینترتیب شاید تمام تقصیرها گردن تخریب زیستگاه، شکارچیان و بیماریها نباشد و کاهش تعداد ببرها برایند طبیعی تعاملات ژنتیک درونگونهای باشد.
پژوهشهای مشابهی درباره پانداها در جریان است که انقراض حتمی آنها را تا ۱۰ سال آینده پیشگویی میکنند. جالب است که این محاسبات درباره گورخرها نشان میدهد آنها تا ۱۲ میلیون سال دیگر منقرض نخواهند شد و زرافهها نیز احتمالا ۵۰۰ هزار سال دیگر روی زمین باقی خواهند ماند، اما جالبترین و ترسناکترین محاسباتی که به سبک لوزانف انجام شده، مربوط به هیچکدام از این گونههای حیات وحش نیست.
سال گذشته چند نفر از دانشجویان دانشگاه شیکاگو با استفاده از محاسبات پیچیده لوزانف سعی کردند زمان احتمالی انقراض گونه انسان را نیز از روی تنوع اثرهای انگشت پیشبینی کنند و نتایج آنها حیرتآور بود؛ انسانها از دو میلیون سال پیش ذخیره تنوع اثرانگشت خود را مصرف کردهاند و حداکثر ۵۰ سال دیگر زنده خواهند بود.
تفاوت موضوع تنوع اثرانگشت در انسان و ببر جایی مشخص میشود که بدانیم انسانها با تولیدمثل لگامگسیخته، مشغول مصرف آخرین بارقههای بهجامانده در مجموعه مادر تنوع اثرانگشت خود هستند و اگر بشریت با همین نرخ به تولیدمثل ادامه دهد، ۵۰ سال دیگر، آخرین نوزاد انسان به دنیا خواهد آمد.
پرده دوم: حتما شما هم مثل من از نتایج بهدستآمده در جریان این گرایش جدید، ولی سابقهدار زیستشناسی تکاملی شگفتزده شدهاید. اگر اینگونه است، به گیرندههای خود دست نزنید و اصلا نگران نباشید! برای شما آرزوی تعطیلات آخر هفته خوبی را دارم. قصههای علمی-تخیلی برای ایام تعطیلی عالیاند. اما آنچه در پی میآید، خلاف متن اولیه، متنی جدی است. در حقیقت هزار کلمه آغازین متن را به عنوان نوعی شوخی آزمایشی پیشتر از این در چند شبکه اجتماعی، ازجمله فیسبوک منتشر کردم و کلماتی که هماینک مشغول مطالعه آن هستید، تحلیلی است که با کمک این شوخی از فضای ارتباطات اجتماعی علم در شبکههای مجازی به دست آوردم.
خیلی خوب بود
یکی باید جلوی این چینی ها و هندی ها را بگیره جمعیتشون خیلی زیاده دیگه اثر انگشتی برای آیندگان باقی نمیمونه
الان سیاست های افزایش جمعیت ما هم متاسفانه بدون توجه به ذخیره ی ژنتیکی محدود در زمینه ی تولید اثر انگشت داره پیگیری میشه که واقعا وحشتناکه
واقعا ترسناکه که دارن مسیر انقراضمون رو هموارتر میکنن
چرا مسئولان وزارت بهداشت به فکر نیستن