انگار دو تا پست قبلی زیاد ناامیدکننده بودن برای روحیه دادن یه خورده باید خودمونو تحویل بگیریم.
بالاخره یه کارای مفیدی هم کردم فعلا حوزه ی تغذیه حوزه ی پیشرفتمون بوده کار و کاریابی که الویت اصلیم بود که از کنترل من خارجه.نمی دونم دست وزیر کاره که میگه شرط الزام به داشتن سابقه کار غیرقانونیه، دست وزیر اقتصاده، دست وزیر و نماینده و رییس جمهور و برنامه ریز مملکت و خلاصه هر کی که هست، دست من نیست .شاید بعد از اینکه مساله فلسفی نوین" اول کار بوده یا سابقه ی کار؟"حل شد من به یه شغلی رسیدم.فعلا که شکمم که دست خودمه رو کنترل میکنم.و اما قدم های کوچک من:
اگر خدا قبول کنه تقریبا سه ماهی میشه که نوشابه نخوردمدیگه عرضم به خدمتتون که فست فود هم از اول امسال تعطیل شده.البته بنا به شناختی که از خودم دارم فست فودای خانگی رو جزو این تحریم قرار ندادم که بتونم بیشتر این قرارداد شخصی با خودمو حفظ کنم هرچند خوشبختانه اشپزی فست فود خانگی در حوصله م نمی گنجه و تا الان فقط یکی دو بار پیش اومده که تو خونه خورده باشم.البته وضعیت اقتصادی هم سهم خودشو تو این تصمیم داشته و یه طورایی توفیق اجباری شده البته صادقانه با خودم که روبرو میشم میدونم نقش اراده م پررنگ تر بوده.
یه مشاور تغذیه هم رفتم و یه رژیم غذایی بلند بالایی به من داده که با قدم های کوچیک من خیلی کار داره که بهش برسم(برای افزایش وزن).فعلا خودمو مقید کردم که روزی حداقل سه وعده ی غذایی اصلیمو بخورم.تا بعدا اگه شد یه جایی هم برای اون دو تا وعده ی دیگه پیدا کنم.
بعله این چنین موجود پیشرفته ای هستم من
سلام
به امید این که به زودی یه پست رو با وزن کاملا متناسب بنویسین
ممنون