کارای نرفتن بر خلاف تصور
داره سخت پیش میرهیعنی یه خورده گیر کرده
و کم کم میترسم بی خیالش بشم
یعنی باز برگردم سر کار؟ و تا ابد همین کار رو ادامه بدم؟ و با این استرس های روزانه و همه ی پیچ در پیچ هایی که گذراندم تا نامه ی مرخصی بدون حقوق رو بنویسم؟ یه تلفن کارم رو خراب کرد؟ دو رنمایی از تغییر احتمالی شغلی
من که خیلی مصمم بودم چی شد؟
من که خودم رو خیلی سبک و سنگین کردم لای دستگاه فشار گذاشتم تا خواسته ی قلبی و واقعیم رو در بیارم
بین مادر تمام وقت بودن و خونه موندن و با فندق زندگی کردن یا مادر شاغل بودن و سر کار رفتن و حداقل یه سوم وقتم رو با کسای دیکه جاهای دیگه سپری کردن
من هنوز فندق رو میخوام
ولی به هم ریخته م