افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

مادرانه

از وبلاگ "بدون ویرایش "برایم تلنگری بود،لطفا بخونید لطفا غایب نباشیم: 

 

"قبل از انقلاب که  بچه بودم مامان بی حجاب بود، اما توی محل برای خریدمیوه وسبزی،  یک چادر گل گلی سرش میکرد. یک خاطره از اون دوران توی ذهنم هست  که نمیدونم چرا اینقدر پر رنگه و تکرار میشه. 3-4 سالم بود.غروب پاییز بود، من و مامان   توی پیاده رو راه میرفتیم و من  سردم شده بود،مامان چادر گلگلیش رو باز کرد و  من رو زیرش قایم کرد تا باد اذیتم نکنه. شاید این خاطره بخاطراحساس خوبی که  اون موقع بهم داد توی ذهنم مونده . اون روزها مامان برام مظهر امنیت بود. هزار نفر هم که  دور وبرم بودن اگر مامان نبود، چیزی کم بود.

  حتما برا ی همه بچه ها مامانشون مهمترین منبع امنیته.نیاز دارن  وقتی دارن بدو بدو میکن و دور میشن بدونن کسی از پشت سرحواسش بهشون هست، بدونن که نیازهاشون به موقع دیده وبرطرف میشه، بدونن یک موجود منحصر بفردن و  باعث خوشحالی مامانشون هستن . وقتی نیاز به اتصال، تعلق، حمایت ، امنیت، دیده شدن، مهم و با ارزش بودن   همه یا قسمتیش اونطورکه باید برطرف نشه ، چاله های پر نشده  دردناکی توی روحمون درست میشه ، چاله هایی که اونها  رو با خودمون به دوران بزرگسالی میبریم و  احساسات دردناکی  رو تجربه میکنیم، احساساتی  مثل  جدایی و تنهایی عمیق، نا امنی، تعلق نداشتن ،  بی ارزشی ، دوست نداشتن خود ، اعتماد نداشتن بخود، ترس از دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن و  ترس ازتجربه های جدید....

مادرهایی که بمدت طولانی از  نظر عاطفی در دسترس نیستن، نمیتونن این نیازها رو اونطور که باید توی نوزادشون برطرف کنن. نه اینکه نخوان ،نمیتونن.  سعی زیادی هم میکنن ولی  اونها هم چاله های پر نشده خودشون رو دارن و نمیتونن چیزی رو که ندارن به بچه هاشون بدن. مادرهایی که خوشحال نبودن، افسرده بودن،بشدت درگیر اختلافات خانوادگی با همسرشون بودن، مادرهایی که ما اولویت اصلیشون نبودیم، مادرهایی که خودشون رو دوست نداشتن یا برای خودشون ارزش قایل نبودن و خودشون رو دائم سرزنش میکردن، بدون اینکه بخوان یادمون دادن که خودمون رو دوست نداشته باشیم و دائم از خودمون انتقاد کنیم.

مثل بیشتر چیزهای دیگه این موضوع هم  سیاه و سفید نیست. ممکنه بعضی از این نیازهابر طرف شده باشن و بعضیش نه. ممکنه نیازی تا حدی برطرف شده باشه و نه بطور کامل.یادمون باشه که اگر این نیازها هست، تقصیر ما نیست. اگر این احساسات منفی هست تقصیر ما نیست. اگر باورهای غلط   در مورد خودمون داریم  تقصیر ما نیست.اگر احساس بد بودن میکنیم   و دائم خودمون رو سرزنش میکنیم باز هم  تقصیر ما نیست.  نمیخوام بگم همه ش رو بندازیم گردن روابط اولیه با مادرمون و خودمون رو خلاص کنیم ، اول بپذیریم که  این نیازها و این چاله ها وجود دارن، وجودشون تقصیر ما نیست و بعد  بشناسیمشون و  راه حل برای برطرف کردنشون  پیداکنیم.

البته دیدن و باور کردنش سخته  چرا که عادت کردیم مادرهامون رو آدمهای کاملی بدونیم و  فکر می کنیم که دوران کودکی قابل قبولی داشتیم ولی  گاهی نداشتیم. خاطره ای که از رفتار مادرهامون داریم بنظرمون اونقدر طبیعی و عادی میاد که فکر میکنیم طور دیگه ای نمیتونسته باشه یا قرار نبوده باشه .باز هم میگم که نمیخوام همه تقصیرها رو بندازیم گردن مادرهای بیچاره، ولی حداقل دست از سرزنش خودمون برداریم و دنبال چاره باشیم و این الگو رو برای بچه های خودمون تکرار نکنیم.

یکی از کتابهای خوبی که در این مورد خوندم اسمش اینه:

 The Emotionally Absent Mother: A Guide to Self-Healing and Getting the Love You Missedو اسم نویسنده اش هم اینه: Jasmin L. Cori نمیدونم به فارسی هم ترجمه شده.اما من چیزهای زیادی ازش یاد گرفتمو خوندنش روتوصیه میکنم اگر هرکدوم از اون ا حساسات منفی رو که گفتم مکررا تجربه میکنین."

در جریان باشید با این عنوان
  "مادری که کم داشتم: راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گم شده" توسط فهیمه سادات کمالی ترجمه شده (انتشارات ترجمان علوم انسانی).

از اپلیکیشن طاقچه میتونید دانلود کنید


https://taaghche.com/book/77038

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 15:28

....
سپاس بلامیسر

گیلکیم داره خوب میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد