وقتی نمیدونی چی بگی و چی کار کنی!

وقتی میخوابی و پهلوهات خشک میشه   و درد میگیره و ضربات متعدد به هر سمت که میچرخی داخل پهلوهات میشینه(که انگار جاشو تنگ کردی!) ،رو مبل میشینی ،خیلی وا میری کمرت قوز میشه، رو زمین میشینی کمرت و زیر پات خشک میشه،رو صندلی  میشینی ،اینقدر که سفت و خشکه ،خسته میشی،راه میری ،خسته میشی.وایمیسی پاهات باد میکنه بازم خسته میشی .

وقتی نی نی پیوسته و در هر حالتی وول میخوره نگرانم که چرا اروم نمیگیره!وقتی تکون نمیخوره نگران که چرا تکون نمیخوره!

وقتی گرسنه هستم و نی نی وول میخوره حرص میخورم که آخی بخورم که بهش انرژی و مواد غذایی نرسیده.وقتی سه برابر قدیم میخورم و نی نی آروم میشه حرص میخورم که بیست کیلو وزن اضافه خطرناک نیست؟دست و پاهام دیگه کشش خودمو هم ندارن!

خلاصه منتظریم صاحب نظران یه وضعیت جدید اختراع کنند که بتونه حال ما رو خوب کنه!نه نشسته ،نه خوابیده،نه ایستاده ،نه در حرکت،نه در سکون!نه سیر ،نه گرسنه!نه بیخیال و کور،نه نگران و در حال رصد هر علامتی!

اون دوستی که در پست قبل گفتیم در جواب من که گفته بودم من خواهان کار هستم ولی کار خواهان من نیست " میگه نه کار هست ادمی که کار کنه نیست!دیگه نمیدونم چی بگم!من که کل ایمیل های ارسالی م ارسال رزومه به این ور و اون ور بوده!بیخیال کار رشته م  حتی رفتم سراغ کار در مزون عروس و صندوقداری و منشیگری هم به جایی نرسیدم که سابقه ی صفر راقبول داشته باشند.دیگه احساس حقارت کردم !خودم هم به خودم شک کردم که اصلا به درد کاری میخورم یا نه!دیگه مکالمه با این دوست عزیز هنری م را نمیتوانم پیش ببرم.