افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

کسی درکت نمیکنه؟

میخواستم و میخواهم بهتر شوم ،از خیلی چیزهایی که اطرافم نمیگذارند خوبتر شوم غصه میخورم   قبلترها گاهی حال دلم را با کسی میگفتم با مادر ،پدر ،همسر،دوست  یا حتی اینجا توی این وبلاگ ،اما یک رویه جدید پیش گرفته ام و با اینکه از مشکلاتم کم نشده اما اینکه پیش خودم نگهشان میدارم، حالم را بهتر از قبل کرده.قبل تر ها بعضی وقتها غصه ام را میگفتم  (که اغلب حول و حوش همان اعصاب خوردیو پوچی و افسردگی ناشی از بیکاری بود)ناراحتی ام چند برابر میشد:

یکی اینکه درکم نمیکردند (که این از همه عذاب آورتر بود)مثلا میگفتن وای نه چیه آسوده تو خونه نشستی برای خودت،میتونی تا لنگ ظهر بخوابی،استرس کاری نداری،میتونی بری تفریح ،کلاس،ورزش،خونه ی فامیل .اون وقت مینشستن از مصئب و مشکلات تمام نشدنی کارشان میگفتن.فقط دندانم روی دندان فشار میدادم و با لبخند پیش خودم فکر میکردم:مجبور که نیستی،اگر بیکاری اینقدر که تو تعریفش را میکنی خوب است استعفا بده و بیا آسوده خاطر مثل من بنشین و لذت ببر.

یکی دیگر این بود که خودم از اینکه درماندگی ام را نشان داده ام احساس بدی بهم دست میداد.آن هم وقتی گفتنش دردی را دوا نمیکند.نهایت این بود که هم درد خودم بودند و مثل قبلی ها سرزنشم نمیکردند اما خوب نتیجه ای هم نداشت یعنی کاری نمیتوانستند بکنند.اینطوری هر دو غصه هایمان را میگفتیم و میشندیم و میشد دو غصه به جای یک غصه.(البته بعضا وقتی  کسی هم درد خودت پیدا کنی ،رنج را راحتتر تحمل میکنی اما خوب صرف و ضررش همدیگر را نمیزند)

ناراحت کننده ترینشان هم این بودکه با کسانی درد دل کنی که خیلی هم برایت عزیزند هم برایشان عزیزی.آنها دردت را میفهمند و غصه میخورند،شرمنده میشوند که کاری ازشان برنمی اید و باز بیشتر غصه میخورند و اینطوری از اینکه باعث غصه ی آنها شدی خودت بیشتر ناراحت میشوی.

اینطوریاست که تصمیم گرفتیم حالا که در مسیر افق های بهبودمان پیشرفت نمیکنیم حداقل دردمان را پیش خودمان نگه داریم . حالمان را بدتر نکنیم.هیجکس بهتر از خودش محرم اسرار خودش نمیشود.البته نمیگویم آدم باید اینقدر غم و غصه هایش  را بریزد داخل خودش که بترکد،نه.به نظرم توی یه دفتر نوشتن بهتر است. هم بار خودش را سبک کرده،هم حرفش را جایی نزده،هم بعد از مدتی که نوشته های قدیمش را میبیند و می بیند غصه ها چه ساده گذشته اند برای تحمل غصه های بعدی رنج کمتری متحمل میشود.به قولی دلش قرص میشود که"یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور،کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور"

این هم از رنج نامه ی ما.

امیدوارم که همیشه شاد باشید اما اگر روزی خواستید غصه بخورید ،اینطوری غصه بخورید شاید خوشمزه تر شد

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسی شنبه 27 دی 1399 ساعت 01:57 https://jasmin2020.blogsky.com/

افق جان ..بقول مادر بزرگ خدابیامرز من...آدم بشینه با دیوار درددل کنه خیلی بهتره تا با دیگران...اینجوری هم دلت خالی میشه هم اینکه یکی دیگه رو ناراحت نمیکنی از شنیدن درد دلت...

حالا ببین رسیدم به جایی که همونایی که سرزنشم میکردن رو تحسین میکنم
بیکار نشستم تو خونه هاها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد