افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

با عشق،برای عشق ٢

خوب خدا رو شکر مهلت انتخاب رشته سراسری تمدید شد تا ما هم بشینیم و برای عشاق دانشگاه قصه ببفایم. 

 عرضم به حضور مبارکتان که ما یه مسیر مشخصی برای موفقیت تصور میکردیم و ان مسیر مدرسه -دانشگاه -کار بود.و رشته ها را با علاقه ای که در ذهنمان داشتیم بالا پایین کردیم و یک رشته را انتخاب کردیم با علاقه و هنوز هم رشته ام را دوست دارم اما به نظرم علاقه ای که فقط طی دوران تحصیل برای شما شادی بیاورد و بعد از کاری مرتبط با ان پیدا نکنید بیشتر عمرتان را درگیر غم و غصه میکند تا شور و سرمستی عاشقانه.تصور کنید روزی فارغ التحصیل میشوید و جدا از همه ی دغدغه های مالی از خودتان میپرسید تمام شد؟چرا باید اینطور تمام شود؟چرا من که عاشقانه این رشته را دوست داشتم   الان باید با ان خداحافظی کنم؟هیچ کاربردی دانسته های من نداشت؟همه ی چیزهایی که با علاقه دنبال کردم بی ثمر بود؟آن آرمانها و اهدافی که در ذهنم بود همه سراب بود؟مثل یک شکست عاشقانه یا مثل این عشقهای افلاطونی کلا ادم را مات و مبهوت میکند..خودتان را میبینید که غم دوری از معشوق و بت زندگیتان غرقتان کرده.اه امان از این هجران

این یعنی شما از روی علاقه چیزی را انتخاب نکنید؟نه منظور من این نیست.من پیشنهاد دیگری دارم.اینکه علاقه هایتان را واقع بینانه تر پیدا کنید.اگر شما غذاهای ترش دوست دارید فقط از خوردن لیموترش  لذت نمیبرید.لواشک میخورید،سالاد ابغوره میخورید.گوجه سبز میخورید.ترشی میخورید و هزارن چیز دیگر حتی چیزهایی که ممکن است ترش نباشد

پیدا کردن رشته ی موردعلاقه هم تقریبا یه چیزی شبیه به این است.(البته توی پرانتز باید بگویم بعضی علاقه ها لزومی ندارد از دانشگاه سر در بیاورند یعنی لازم نیست برای دنبال کردن بعضی علاقه هاتون حتما دانشگاه بروید)شما یک روحیه ی اجتماعی دارید از حضور در جمع لذت میبرید از کمک کردن به ادم ها لذت میبرید آیا لازم است حتما شما رشته ی علوم اجتماعی بخوانید؟نه معلم شدن هم شاید روحیه ی شما راضی کند.پرستار شدن  هم همینطور،پزشک شدن هم همینطور،شاید حتی کار در قسمت اطلاعات یک فروشگاه یا سالنداری  یک رستوران هم به مذاقتان خوش بیاید.و شاید هزاران شغل دیگری که شاید به ذهنی که فقط دربین کد رشته های سنجش دنبال علاقه اش میگردد،خطور هم نکند.

جدا از این چه بسا حتی تصوری که ما از رشته های دانشگاهی موردعلاقه مان یا شغل مربوط شان در ذهنمان ساخته ایم کلا متفاوت با واقعیت است.مثلا برداشت از شغل مهندسی شبیه این فیلم هاست که خوش خوشان یک ماشین مدل بالا سوارند و در دفتر کارشان نقشه ها و طرح ها و دستورات مربوطه را بررسی و ابلاغ میکنند خط اتوی شلوارشان هم  خراب نمیشود.یا تصور یک پزشک  یا خیلی شغل های دیگر  و طبیعتا رشته های تحصیلی.

جدا از اینکه برای انتخاب مسیر زندگی تان از مسیر دانشگاه یا غیر دانشگاه باید تحقیق کنید در مورد رشته ها هم واقع بینانه تر و نه فقط از توی فضای مجازی تحقیق کنید.از دانشجویان و فارغ التحصیلان و احیانا شاغلان  ان رشته بپرسید حضوری بروید ببینید و مهم تر از اینها یک بار دیگر علایق تان را بی تعصب تر و گسترده تر مرور کنید.بعضی چیزها اینقدراز طرف  والدین مدرسه یا اطرافیان (یا شاید حتی خودمان)به ما القا شده که گاهی واقعیتهای شخصیت و علاقه ی خودمان را هم نمیدانیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد