افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته
افق بهبود

افق بهبود

میخواهم بهتر و بهتر شوم.آهسته اما پیوسته

اندر احوالات ما و ؟

احوالاتم چنان پیچیده شده که نمیدونم بنویسم اندر احوالت ما و چی؟یه هفته ست که به کل در تعلیق و سردرگمی به سر میبرم.حکایت من شده  حکایت بازی  

 گل یا پوچ.در جست و جوی کار و در قل قل خوردن بین کارمندان دولتی و دکترها و علامت سوالهای فراوان.انگار که دارم بازی میکنم

میخوام بفهمم تو مشت بسته ای که هر روز باهاش مواجه میشم چی هست؟خوشحال خوشحال بگم :گل بعد باز بشه ببینم پوچه.دیروز از اداره که زدم بیرون احساس کردم عنقریب است که از شدت درماندگی وسط جمعیت گریه کنم یک هفته دوندگی بی مورد.دیدن حال خوب کارمندان و انفجار سر از شدت علامت سوالات.از خودم میپرسم اگر همین حالا جای کارمندها بودم چه حسی داشتم؟چرا یک وبلاگی نیست به نام مصائب یک کارمند که ما زندگی را از زاویه ی دید اینها ببینیم؟و اگر من کارمند یک اداره ی دولتی با امنیت شغلی بالا و بی دغدغه ی حقوق کم و زیاد هر ماه بودم هم اینطور ادمی میشدم؟

حرف زیاد است.کلا از فاز بهبودمان دور شده ایم مثلا فردا به کارشناس تغدیه بکویم هیچ که اضاف نکرده ام وزن هم کم کردم؟مراودات اجتماعی هم که روز به روز به خاطر حال سردگم خودم کمتر میشود.باید یه چیز خوشحالی برای خودم پیدا کنم حتی اگر مربوط به یک قرن قبل باشد.

مثلا اینکه در واپسین روزهای سال قبل یک کاری که مدتها بود به تعویق افتاده بود را به سرانجام رساندم و رفتم کارت اهدا عضوم را گرفتم پروژه ی بعدی ام شاید این باشد که جز اعضا و مبلغینشان بشوم

یا اینکه خیلی روی مصرف برقمان حساس تر شده ام.نمیدونم چقدر باعث بهتر شدن مصرف برقمان شده ام باید تا دوره ی بعدی صبر کنم.

میدونم کار شاقی نیست.

من هنوز هستم هنوز امیدوارم.

وسلامتی نعمت خیلی گرانبهایی ست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد